ویژگی‌ها و نظریه های سیستم جبران خدمات

  • مکفی (adequate): برای امرار معاش کافی بوده و بتواند نیازهای اصلی را برآورده سازد.
  • انگیزاننده (incentive – providing): انگیزش برای عملکرد بهتر
  • اقتصادی (cost – effective): متناسب با توان مالی سازمان و مهارت‌ها و توانایی‌های سازمان باشد.
  • رقابتی و ایمنی (competitive and secure): قابل رقابت با سازمان‌های مشابه باشد.
  • قابل پذیرش (acceptable): ساختارش برای کارکنان شفاف و منطقی باشد.
  • عادلانه (equitable): شرایط و ضوابط برای تخصیص حقوق و مزایا یکسان باشد.

نظریه های جبران خدمات

۱) نظریه بقا (subsistence theory): بر مبنای تفکرات دیوید ریکاردو می‌باشد. حقوق باید غذا، پوشاک و مسکن فرد را پوشش دهد تا فرد بتواند به بقای خود ادامه داده، زندگی حداقلی داشته باشد.
قانون آهنین دستمزد (The Iron Law of wages): اگر میزان درآمد کارگر از حداقل نیازش بیشتر باشد، عرضه نیروی کار افزایش می‌یابد و اگر میزان عرضه نیروی کار از تقاضای کارفرمایان بیشتر باشد، حقوق و دستمزد کم می‌شود.

۲) نظریه عدالت: حقوق همه افراد باید یکسان باشد تا همه از حداقل امکانات و رفاه برخوردار باشند. عده‌ای دیگر معتقد هستند که عدالت زمانی وجود دارد که افرادی که داده‌های یکسان (دانستن، مهارت و…) دارند، حقوق یکسانی دریافت می‌نمایند (همانند نظریه برابری آدامز).
بر مبنای نظریه مارکس، ارزش افزوده فقط از طریق انسان ایجاد می‌شود و ارزش کالاها برابر با ارزش نیروی کاری است که صرف تولید آن شده است. یعنی بیشترین سهم را در تولید نیروی کار دارد و دادن مزد آنها در اولویت بوده و نباید بعد از کسر همه هزینه، آنچه باقی می‌ماند را به‌عنوان مزد به کارگران داد.

۳) در نگاه کینزی و بر مبنای نظریه اشتغال کامل، درآمد ملی برابر با مجموع مصرف و سرمایه‌گذاری می‌باشد. وظیفه دولت تغییر در متغیرهای اثرگذار بر درآمد ملی است تا اشتغال کامل حاصل شود.

۴) در نگاه نئوکینزی‌ها، کارفرما در کوتاه مدت سطح دستمزد را تعیین می‌کند. ولی در بنلد مدت، توافق کارفرما و اتحادیه‌های کارگری تعیین کننده است.

۵) نظریه مصرف یا نظریه قدرت خرید: میزان حقوق و دستمزد، تعیین کننده قدرت خرید و مصرف است. افزایش مصرف، افزایش تولید را به همراه دارد و افزایش تولید، مصرف را تشویق می‌کند.

۶) نظریه نهادی: تأثیر ذی‌نفعان مختلف در تعیین حقوق و دستمزد را مورد توجه قرار می‌دهد.

۷) نظریه بهره‌وری: دستمزد هر کارگر باید به‌اندازه ارزشی باشد که وی به مجموع ارزش تولیدات سازمان افزوده است. •وقتی کارفرما اقدام به استخدام کارگر می‌کند، به جایی می‌رسد که آخرین نفر استخدام شده به اندازه دستمزد خود تولید می‌کند. •در این حالت استخدام نفر بعدی، ارزش تولیدی کمتری برای سازمان خواهد داشت. •آخرین کارگری که انتخاب می‌شود، کارگر نهایی است و مزد پرداختی به او مزد سایرین را تعیین می‌کند.

۸) نظریه کارایی مولد: پرداخت بر اساس افزویش تولید، مقاطعه‌کاری، کارانه و سود می‌باشد.

۹) نظریه چانه‌زنی: دستمزدی که کارفرما مایل به پرداخت و کارگر راضی به دریافت آن است، قابل چانه‌زنی، مذاکره و مصالحه است.

۱۰) نظریه اصیل- وکیل: مدیران نمایندگان صاحبان سهام (مالکان) هستند و باید ضمن تضمین منافع کارکنان، منافع سازمان، صاحبان سهام و جامعه را رعایت نمایند. •یعنی به سودآوری و مسائل انسانی و اجتماعی توجه نمایند.

۴ عامل تعیین کننده حقوق و دستمزد

۱- قانون عرضه و تقاضا •قیمت کار افراد مثل قیمت کالاها و خدمات تعیین می‌شود. وقتی عرضه نیروی کار زیاد باشد، حقوق پایین می‌آید و برعکس.

۲- هزینه زندگی •در نظر گرفتن هزینه زندگی بر مبنای شاخص قیمت مصرف کننده

 (cost of living adjustment (CoLA) based on the consumer price index) در تعیین حقوق و دستمزد •تعدیل حقوق و دستمزد بر اساس شاخص قیمت مصرف کننده.

۳- قدرت پرداخت شرکت

۴- کارایی • در نظر گرفتن کارایی و بازدهی هر فرد در تعیین حقوق و دستمزد.

پیش نیازهای سیستم جبران خدمات

  • تحلیل شغل، شرح شغل و شرایط احراز
  • ارزشیابی و طبقه بندی مشاغل(گریدینگ شغل): تعیین ارزش شغل و تناسب پرداخت با آن
  • گریدینگ شاغل(سطح شخصی)
  • بررسی سطح حقوق در صنعت

دو چالش مهم در تصمیم گیری پرداخت به کارکنان

رقابت بازار محصولات

  • سازمان‌ها باید قادر باشند در بازار تولید رقابت کنند و محصولات خود را به قیمت مناسب و سودآور بفروشند.
  • عامل مهم در تعیین قیمت، هزینه تمام شده می‌باشد.
  • هنگامی که هزینه نیروی کار دارای سهم بیشتری از هزینه کل می‌باشد، رقابت در بازار تولید حساس‌تر می‌شود.
  • مثلاً محصولاتی که هزینه نیروی کار بیشتری نسبت به رقبا دارد، با کیفیت مشابه، قیمت بالاتری خواهد داشت و سطح رقابت‌پذیری را تحت الشعاع قرار می‌دهد.هزینه‌های نیروی کار: پرداخت‌های مستقیم (دستمزد، حقوق پایه و پاداش‌ها) پرداخت‌های غیرمستقیم (مثل بیمه)

۲) رقابت بازار نیروی کار

  • رقابت با شرکت‌های دیگر در جذب کارکنان مشابه
  • یک تصمیم استراتژیک برای رقابت، پرداخت بیشتر، برابر یا کمتر از میانگین بازار می‌باشد.