رهبران چهار دیدگاه در مورد کارمند دارند

رهبران چهار دیدگاه در مورد کارمندان دارند:

 همه مثل همند .

حقیقت یا افسانه ، هدف همه ما در ژرفنای درونمان این است که هفته ای هفت شبانه روز کار کنیم بدانسان که بی هیچ گذشتی همواره در چالش باشیم و پیوسته شاخص اندازه گیری عملکردمان بالاتر رود . ریشه پنهان این پندار ، این باور نادرست است که همه کارکنان مایلند ( تمام یا حتی بهترین ) توان خود را وقف سازمان کنند و بخش کوچکی از نیروی خود را برای افراد و علایق بیرون از سازمان بگذارند .

هدف همه از کارکردن یکسان است .

رهبران اغلب گمان دارند پیروان آنان همان انگیزه ای را برای رسیدن به قدرت ، موقعیت ، و ثروت دارند که خود آنان . ولی چنین نیست . شواهد نشان میدهد برخی مردم دوست دارند در کارشان بر دیگران نفوذ داشته باشند ، عده ای استقلال می خواهند ، و بعضی هم دنبال فرصتی اند که بتوانند خلاقیت خود را آشکار کنند .

همه می خواهند پیشرفت کنند .

کج فهمی در اینجا این است که گمان می رود همه کارکنان می خواهند از نردبان سلسله مراتب سازمان بالا بروند . حقیقت این است که بسیاری نمی خواهند به مراتب بالاتر صعود کنند بلکه فقط می خواهند قدرشان شناخته شود . تشخیص این تفاوت خیلی مهم است زیرا گمان ما به اینکه افراد همواره دنبال بالارفتن اند رابطه تنگاتنگ با شیوه پاداش دهی ، انگیزش ، استخدام ، و اخراج آنان دارد .

همه می خواهند مدیر شوند .

برنامه ریزی برای آینده شغلی افراد در سازمانها اغلب این پایه است که همه می خواهند رئیس باشند . اما به باور ما ، راست این است که در صورت واگذاری مسئولیتهای حتی ناچیز مدیریتی ، بسیاری از کارکنان احساس خشنودی خواهند کرد . از روی همین باور نادرست ، گاه از افراد می خواهیم توانمندیهای فنی خود را کنار بگذارند و به جای آن ، مهارتهای مدیریتی فراگیرند غافل از اینکه در این فرایند ، گاه کارشناسان گرانمایه را تبدیل به مدیران میانمایه می کنیم .

 

منبع کتاب جستارهایی در مدیریت نشر نی

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *